درحال بارگذاری ....
به هایپرتمپ خوش آمدید.وارد یا عضو شوید کاربرگرامی شما اکنون در مسیر زیر قرار دارید : آیات 31 تا 36 سوره مبارکه نبأ

آیات 31 تا 36 سوره مبارکه نبأ

تاریخ ارسال پست:
سه شنبه 14 مهر 1394
نویسنده:
reyhaneh
تعداد بازدید:
1031

متن آيه : ‏

‏ إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏مسلّماً پرهيزگاران ، رستگاري ( از دوزخ ) و دستيابي ( به بهشت ) بهره ايشان مي‌گردد .‏

توضيحات : ‏

‏« مَفَازاً » : نجات و رستگاري از دوزخ . دستيابي به بهشت . مصدر ميمي ، و يا اسم مكان است و به معني كامگاه .‏

سوره نبأ آيه 32

متن آيه : ‏

‏ حَدَائِقَ وَأَعْنَاباً ‏

‏ترجمه : ‏

‏باغهاي سرسبز ، و انواع رزها ( بهره ايشان مي‌گردد ) .‏

توضيحات : ‏

‏« حَدَآئِقَ » : جمع حَدِيقَة ، باغها ( نگا : نمل‌ / 60 ) . بدل است « أَعْنَاباً » : جمع عِنَب ، انگورها . رزها . ذكر آن به خاطر اهمّيّت ويژه‌اي است كه دارد .‏

 

سوره نبأ آيه 33

‏متن آيه : ‏

‏ وَكَوَاعِبَ أَتْرَاباً ‏

ترجمه : ‏

‏و دختران نوجوان نارپستان همسنّ و سال .‏

توضيحات : ‏

‏« كَوَاعِبَ » : جمع كاعِب ، دختران نارپستان . دختراني كه تازه پستانهايشان برآمده است و از كعب ، يعني پاشنه پا بزرگتر نگشته است ( نگا : المصحف‌الميسّر ) . « أَتْرَاباً » : جمع تِرْب ، همسال . همسنّ .‏

سوره نبأ آيه 34

متن آيه : ‏

‏ وَكَأْساً دِهَاقاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏و جام پر از شراب .‏

‏توضيحات : ‏

‏« كَأْساً » : جام شراب ( نگا : صافّات‌ / 45 ، طور / 23 ، واقعه‌ / 18 ، انسان‌ / 5 و 17 ) . « دِهَاقاً » : لبريز . مالامال . پر .‏سوره نبأ آيه 35

متن آيه : ‏

‏ لَّا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَلَا كِذَّاباً ‏

ترجمه : ‏

‏بهشتيان در آنجا نه سخن پوچ و بيهوده‌اي مي‌شنوند ، و نه دروغگوئي و دروغگو ناميدني .‏

توضيحات : ‏

‏« لَغْواً » : سخنان پوچ و ياوه ( نگا : مؤمنون‌ / 3 ، فرقان‌ / 72 ، قصص‌ / 55 ) . « كِذَّاباً » : دروغ . دروغگو ناميدن و يكديگر را تكذيب كردن ( نگا : روح‌البيان ) . مصدر باب تفعيل است ( نگا : نبأ / 28 ) .‏

سوره نبأ آيه 36

متن آيه : ‏

‏ جَزَاء مِّن رَّبِّكَ عَطَاء حِسَاباً ‏

ترجمه : ‏

‏اين پاداش پروردگار تو است و عطيّه بسنده‌اي ( براي برآورد خواستها و آرزوهاي بهشتيان است ) .‏

توضيحات : ‏

‏« جَزَآءً » : مفعول مطلق است . « عَطَآءً » : عطيّه و تفضّل الهي . بدل از ( جَزَآءً ) است . « حِسَاباً » : كافي و وافي . بسنده . يعني نعمتها و عطيّه‌هاي خداوندي آن اندازه به بهشتيان مي‌رسد كه خواهند گفت : ما را بس ! مصدر است و در معني اسم فاعل ، يعني مُحاسِب . بدين معني كه بهشتيان را به گفتن : ( حَسْبُنَا ) مي‌كشاند . صفت ( عَطَآءً ) است .‏

 

 

 

تفسیر نور

برخورداری معاد از نظام پاداش و کیفر

31) بیم و امید باید در کنار هم باشد. در این سوره پاداش متقین در برابر کیفر طاغین قرار گرفته است. {انّ جهنّم کانَت مرصاداً للطاغین...انّ لِلمتقین مفازا}

منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 365     قالب : تفسیری             موضوع اصلی : پاداش اعمال            گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

  رستگاری چگونه تحقق می‌یابد؟

31) کامیابى و رستگارى در سایه نعمت‏هاى مادى و معنوى است. {انّ لِلمتقین مفازا} (کلمه «حدائق» رمز نعمت‏هاى مادى و کلمه «لایسمعون» رمز نعمت‏هاى معنوى است.)

منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 365 قالب : تفسیری          موضوع اصلی : رستگاری           گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

  ویژگی نعمت‌های بهشتی

35) نعمت‏هاى بهشتى، انسان را گرفتار غرور و غفلت و یاوه‏گوئى و بدمستى نمى‏کند. {لایسمعون}

منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 366          قالب : تفسیری       موضوع اصلی : بهشت            گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

  ویژگی جلسات بهشتی

35) جلساتى که در آن لغو و دروغ نباشد، جلسات بهشتى است. {لایسمعون فیها لغواً و لا کذّاباً}

ویژگی جامعه بهشتى

35) در جامعه بهشتى، افراد یکدیگر را تکذیب نمى‏کنند و اعتماد و اطمینان میان آنها حاکم است. {و لا کذّاباً}

منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 366          قالب : تفسیری       موضوع اصلی : بهشت            گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

  پاداش اعمال، تفضّل الهى است

36) پاداش‏هاى الهى، عطا و تفضّل اوست نه اینکه ما طلبى داشته باشیم. {جزاءً من ربّک عطاءً}

منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 366     قالب : تفسیری             موضوع اصلی : پاداش اعمال            گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

  ربوبیت الهی دلیلی بر نظام کیفر و پاداش

36) لازمه ربوبیّت، نظام کیفر و پاداش است. {جزاء من ربّک}

منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 366     قالب : تفسیری             موضوع اصلی : اثبات معاد               گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

  پاداش الهى بر اساس تقوا

36) پاداش الهى به متقین حساب دارد. هر که تقواى بیشترى دارد پاداش بیشترى خواهد داشت. {عطاءً حساباً}

منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 366     قالب : تفسیری             موضوع اصلی : پاداش اعمال            گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

  پاداش هم حساب دارد

36) نه تنها کیفرها عادلانه است. «جزاءً وفاقاً» (نبأ/26) بلکه پاداشها نیز حساب و کتاب دارد. {عطاءً حساباً}

منبع : تفسیر نور: ج10، ص: 366     قالب : تفسیری             موضوع اصلی : پاداش اعمال            گوینده : حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

تفسیر المیزان

31) به یقین براى تقواپیشگان کامیابى اى [بزرگ ]هست;

1 - تقواپیشگان در آخرت، اهل بهشت، سعادتمند و رهیده از عذاب اند.

إنّ للمتّقین مفازًا

«مفاز» (مانند «فوز» و «مفازة») مصدر و به معناى دستیابى به خیر و رهایى از شرّ است (لسان العرب). هم چنین ممکن است اسم مکان و کنایه از بهشت نیز باشد که مکان رستگارى و سعادت است. آیات بعد ـ که بیان «مفازاً» است و از بوستان ها و دیگر لذت هاى بهشتى سخن مى گوید - این احتمال را تقویت مى کند.

2 - پرهیز از طغیان گرى، ترس از حسابرسى اعمال و پذیرش آیات الهى، مصداق تقواپیشگى است.

للطّـغین ... إنّهم کانوا لایرجون حسابًا . و کذّبوا بـایـتنا ... إنّ للمتّقین مفازًا

از تقابل بین متقین و طغیان گران، دانسته مى شود که منزّه بودن از صفات طغیان گران، تقواپیشگى است.

3 - بهشت، جایگاه خوشبختى و به دور از آزار و نوشیدنى هاى ناگوار و رنج گرما و تشنگى است.

لایذوقون فیها بردًا و لاشرابًا . إلاّ حمیمًا و غسّاقًا ... إنّ للمتّقین مفازًا

رهایى از شرّ ـ که جزئى از معناى «مفاز» است ـ ناظر به شرورى است که دامنگیر دوزخیان است و آیات پیشین، گوشه هایى از آن را بیان کرده است.

32) باغ ها و تاکستان ها،

1 - تقواپیشگان در آخرت، برخوردار از چندین باغ و تاکستان بزرگ، با انگورى فراوان

حدائق و أعنـبًا

«حدیقة» (مفرد «حدائق») به باغى گفته مى شود که اطراف آن را برجستگى هاى طبیعى یا دست ساز احاطه کرده باشد (لسان العرب). کلمه «حدائق» بدل براى «مفازاً» و بیانگر این است که بوستان هاى متعدد، گوشه اى از جایگاه سعادت و خوشبختى متقین است. نکره آوردن «حدائق» و «أعناب»، براى بیان عظمت آنها است.

2 - بهشت، سراى ناز و نعمت، همراه با تأمین تمام نیازمندى ها براى تقواپیشگان

حدائق و أعنـبًا

تأمین انگور و باغ میوه ـ با آن که از نیازهاى ضرورى انسان نیستند ـ نشانگر آن است که بهشتیان در مرحله نیازهاى اولیه، کمبودى ندارند و باید از امور دیگرى ـ که به تجمّلات و تشریفات زندگى مربوط مى شود ـ سخن گفت.

3 - برخوردارى تقواپیشگان از باغ ها و میوه جات بهشت و موهبت هاى مادى جهان آخرت نمونه اى از سعادتمندى آنها است.

مفازًا . حدائق و أعنـبًا

33) و دخترانى نارپستان و هم سال،

1 - تقواپیشگان در بهشت، بهره مند از حوریانى نورس و نار پستان

کواعب

«کاعب» (مفرد «کواعب») به زنى گفته مى شود که پستان هایش برجسته شده باشد. (لسان العرب)

2 - حوریان بهشتى، در زیبایى بر یکدیگر برترى ندارند.

أترابًا

«أتراب»، جمع «ترب» بر وزن «مصر» است. کسانى که تولد هم زمان داشته باشند، «ترب» یکدیگرند و چون حوریان بهشتى تولد ندارند، مراد از «ترب» در مورد آنان، همسانى در شمایل و صفات جذاب است. (اقتباس از لسان العرب)

3 - تقواپیشگان، برخوردار از هم نشینى صمیمانه حوریان جوان در بهشت

أترابًا

در «معجم مقاییس اللغة»، «تِرْب» با «خِدْن» (دوست و همراه) به یک معنا گرفته شده است.

4 - وجود لذت هاى جنسى در بهشت

و کواعب أترابًا

5 - لذت هاى جنسى تقواپیشگان در بهشت، گوشه اى از سعادتمندى آنها است.

مفازًا ... و کواعب أترابًا

6 - «عن أبى جعفر(ع) فى قوله... «و کواعب أتراباً» أى الفتیات الناهدات;(1)

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند ... «و کواعب أتراباً» روایت شده که فرمود: یعنى دختران نوجوانى که پستان هاى آنان برآمده است».

34) و پیمانه هائى لبریز [از شراب]،

1 - تقواپیشگان در بهشت، با جام لبریز از شراب پذیرایى خواهند شد.

و کاسًا دهاقًا

«کأس» به جامى گفته مى شود که در آن «خمر» باشد. گاهى بر خود «خمر» نیز «کأس» اطلاق مى شود. «دهاق» که در دو معناى متضاد (با فشار پر کردن ظرف و یا خالى کردن آن) کاربرد دارد، در این آیه به معناى پرکردن به صورت فشرده و متراکم است (لسان العرب). این کلمه گرچه مصدر است; ولى چون وصف «کأساً» مى باشد، به معناى اسم مفعول آن (لبالب و پر شده) است.

2 - مى گسارى بهشتیان و استفاده آنان از جام هاى شراب آماده، جلوه اى از خوشبختى آنان است.

إنّ للمتّقین مفازًا ... و کأسًا دهاقًا

3 - جام هایى پیاپى از شراب ناب، وسیله پذیرایى از تقواپیشگان در بهشت

و کأسًا دهاقًا

برخى گفته اند: «دهاقاً»; ـ از ریشه «دهق» (گره زدن پیاپى) به معناى رساندن پیاپى به نوشندگان است. برخى دیگر آن را به معناى خالص و صاف دانسته اند. (لسان العرب)

4 - آرمیدن متقین در سایه بوستان ها و مى گسارى آنان، در برابر محرومیت جهنمیان از خنکى و نوشیدنى، انعکاسى از تقابل آثار طغیان گرى و تقوا است.

لایذوقون فیها بردًا و لا شرابًا ... حدائق و أعنـبًا ... و کأسًا دهاقًا

35) در آن جا نه بیهوده اى مى شنوند و نه تکذیب سخنى،

1 - تقواپیشگان در بهشت، هیچ سخن یاوه، زشت و بى فایده اى نخواهند شنید.

لایسمعون فیها لغوًا

«لغو»; یعنى، بى فایده و آنچه قابل اعتنا نباشد (قاموس) و گاه سخنان زشت نیز «لغو» نامیده مى شود. (مفردات راغب). نشنیدن سخنان لغو، کنایه از نبود آن سخنان در بهشت است. ضمیر «فیها» به «مفازاً» برمى گردد; به این اعتبار که مراد از آن «جنّة» (بهشت) باشد.

2 - تقواپیشگان در دنیا، گرفتار سخنان زشت و یاوه سرایى هاى مخالفان

لایسمعون فیها لغوًا

مژده به نبود بعضى از زشتى ها در بهشت ـ با توجّه به بى شمار بودن آنچه بهشت عارى از آن است ـ بیانگر این مطلب است که بهشتیان در دنیا، با این امور ناخوشایند مواجه و از آن در رنج خواهند بود.

3 - لزوم پرهیز از گفتن سخن هاى یاوه و زشت

لایسمعون فیها لغوًا

توصیف بهشتیان به خصلت هاى نیک، ترغیب به کسب آن صفات در دنیا است.

4 - پرهیز از گوش دادن به سخنان یاوه و دروغین، حالتى پسندیده است.

لایسمعون فیها لغوًا

5 - گفتار بهشتیان با یکدیگر، عارى از هرگونه سخن زشت و بیهوده است.

لایسمعون فیها لغوًا

6 - بهشتیان، هرگز دروغ نمى گویند و یکدیگر را به دروغ گویى متهم نمى کنند.

و لا کذّابًا

«کذّاباً» یا به معناى «کَذِباً» (دروغ) و یا مصدر باب تفعیل و به معناى تکذیب است (لسان العرب). بنابراین مفاد «و لا کذّاباً» این است که در بهشت، دروغ وجود ندارد یا این که کسى تکذیب گفتار خویش را از دیگران نمى شنود; زیرا همگان صداقت یکدیگر را باور دارند.

7 - نوشندگان شراب بهشتى، منزّه از زبان گشودن به هذیان و دروغ

و کأسًا دهاقًا . لایسمعون فیها لغوًا و لا کذّابًا

ارتباط این آیه با آیه قبل، بیانگر این نکته است که شراب بهشتى، از نوع شراب هاى دنیا نیست که بر عقل انسان تأثیر منفى گذاشته، مایه هذیان گویى و لاف زدن گردد.

 

8 - تقواپیشگان در دنیا، مواجه با تکذیب گفته هاى خویش و در رنج از برخورد تکذیب گران

لایسمعون فیها ... کذّابًا

9 - دروغ گویى و تکذیب گفتار تقواپیشگان، خصلت هایى ناروا و مذموم است.

و لا کذّابًا

پاکیزه خواندن فضاى بهشت از کذب و تکذیب، نشانگر منفور بودن آن در پیشگاه خداوند است.

36) جزایى است از پروردگار تو و عطایى است حساب شده.

1 - بهشت و نعمت هاى آن، پاداش و مزد تقواپیشگى است.

إنّ للمتّقین ... جزاء

«جزاء» مفعول مطلق و تأکید کننده مفاد «إنّ للمتّقین مفازاً» است.

2 - خداوند، به اقتضاى ربوبیت خویش، تقواپیشگان را از پاداش هاى اخروى بهره مند مى سازد.

جزاء من ربّک

3 - پیامبر(ص)، فراهم آورنده زمینه دستیابى تقواپیشگان به پاداش هاى آخرت

ربّک

خطاب به پیامبر(ص) در «ربّک»، گویاى آن است که آن حضرت در رسیدن متقین به بهشت و نعمت هاى آن، نقش اساسى داشته است.

4 - بهره مند ساختن تقواپیشگان از پاداش هاى آخرت، جلوه تدبیر خداوند در ترفیع بخشیدن به مقام پیامبر(ص) است.

ربّک

«ربّ» مصدر و به معناى تربیت است و مجازاً در معناى «تربیت کننده» استعمال مى شود (مفردات راغب). تأکید بر واژه «ربّک»، گویاى آن است که اعطاى پاداش به متقین، در راستاى تربیت پیامبر(ص) و افزودن رشد آن حضرت است.

5 - پاداش هاى بهشتیان، عطا و تفضّل خداوند است.

عطاء

«عطاء» اسم مصدر و به معناى پرداختن و نیز به معناى چیزى است که به دیگرى پرداخته مى شود. راغب در «مفردات» مى گوید: «این کلمه به جایزه و بخشش اختصاص یافته است».

6 - پاداش اعمال بندگان، بر خداوند الزامى نیست.

جزاء ... عطاء

توصیف نعمت هاى اخروى به دو وصف «جزاء» ـ که در مقابل عمل است ـ و «عطاء» ـ که بدون توجّه به عمل داده مى شود ـ حاکى از آن است که خداوند آنچه را در آخرت، برابر اعمال انسان به او مى دهد، از روى تفضّل و احسان است; نه این که انسان استحقاق آن را داشته باشد.

7 - نعمت هاى اعطایى خداوند به بهشتیان، تأمین کننده تمام خواسته هاى ایشان است.

حسابًا

«حساباً» اسم مصدر براى «إحساب» است و «أحسب»; یعنى، عطا را افزایش داد تا حدى که دریافت کننده گفت: «حسبى» ;یعنى، مرا کافى است (تاج العروس) و ممکن است «حساباً» مصدر و به معناى محاسبه کردن باشد. در هر صورت به دلیل صفت بودن آن براى «عطاء»، معناى مصدرى ندارد; بلکه به معناى «مُحْسَب» (کافى) و یا «محسوب» (شمرده شده) است. در برداشت یاد شده، معناى اول مورد نظر است.

8 - پاداش و عطاهاى خداوند به بهشتیان، داراى نظم و حسابى خاص و مناسب با درجات تقواى آنان است.

إنّ للمتّقین ... عطاء حسابًا

چنانچه «حساب» به معناى اسم مفعول (محاسبه شده) باشد، مراد از جزاء حساب شده، جزائى است که با میزان اعمال تقواپیشگان مناسب باشد.

تفسیر نمونه

31) بخشى از پاداش عظیم پرهیزگاران

در آیات پیشین سخن از سرنوشت طغیانگران و قسمتى از کیفرهاى دردناک آنها و علت این بدبختى بود ، در آیات مورد بحث به شرح نقطه مقابل آنها پرداخته از مؤمنان راستین ، و پرهیزگاران ، و قسمتى از مواهب آنها در قیامت سخن مى‏گوید تا در یک مقایسه رویارو میان این دو ، حقایق روشنتر گردد ، همانگونه که سیره قرآن مجید در سوره‏هاى دیگر مى‏باشد که اضداد را در مقابل هم قرار داده ، و وضع آنها را در این مقابله تبیین مى‏کند .

نخست مى‏فرماید : براى پرهیزگاران پیروزى و نجات بزرگى است ( ان للمتقین مفازا).

مفاز اسم مکان یا مصدر میمى از ماده فوز به معنى رسیدن به خیر و نیکى توام با سلامت است ، و به معنى نجات و پیروزى که لازمه این معنى است نیز آمده ، و با توجه به اینکه مفازا به صورت نکره ذکر شده ، اشاره به پیروزى عظیم و رسیدن به خیر و سعادت بزرگى است .

33) سپس به همسران بهشتى که یکى دیگر از مواهب پرهیزگاران است اشاره کرده ، مى‏افزاید : براى آنها حوریانى است بسیار جوان که تازه برآمدگى سینه آنها ظاهر شده ، و هم سن و سالند ( و کواعب اترابا).

کواعب جمع کاعب به معنى دوشیزه‏اى است که تازه برآمدگى سینه او آشکار شده ، و اشاره به آغاز جوانى است ، و اتراب جمع ترب ( بر وزن حزب ) به معنى افراد هم سن و سال است ، و بیشتر در مورد جنس مؤنث به کار مى‏رود ، و به گفته بعضى در اصل از ترائب به معنى دنده‏هاى قفسه سینه گرفتهشده که شباهت زیادى با هم دارند.

این هم سن و سال بودن ممکن است در میان خود زنان بهشتى باشد ، یعنى همگى جوان ، و همسان در زیبائى و حسن و جمال و اعتدال‏قامتند ، و یا میان آنها و همسرانشان ، چرا که توافق سنى میان دو همسر سبب مى‏شود که بهتر احساسات یکدیگر را درک کنند ، ولى تفسیر اول مناسبتر به نظر مى‏رسد .

34) چهارمین نعمت بهشتى را که در انتظار پرهیزگاران است چنین شرح مى‏دهد : و جامهائى پر و لبریز و پیاپى از شراب طهور ! ( و کاسا دهاقا).

اما نه شرابى همچون شرابهاى آلوده دنیا که عقل را مى‏زداید ، و انسان را تا سر حد یک حیوان تنزل مى‏دهد ، بلکه شرابى که عقل آور ، و نشاط آفرین و جان‏پرور و روح‏افزا است.

کاس ( بر وزن راس ) به معنى جام مملو از نوشیدنى است ، و گاه به خود جام یا محتواى آن نیز اطلاق مى‏شود.

دهاق را بسیارى از مفسران و اهل لغت به معنى لبریز تفسیر کرده‏اند ولى ابن منظور در لسان العرب دو معنى دیگر نیز براى آن نقل کرده : پى در پى و صاف و زلال.

بنا بر این اگر مجموع این معانى را در نظر بگیریم مفهوم آیه چنین مى‏شود که براى بهشتیان جامهاى مملو از شراب طهور زلال و لبریز و پى در پى مى‏آورند.

و از آنجا که سخن از جام و شراب تداعى معنى نامطلوب آن را در دنیا مى‏کند ، در حالى که شراب بهشتى درست نقطه مقابل شرابهاى شیطانى دنیا است

35) بهشتیان در آنجا نه سخن لغو و بیهوده‏اى مى‏شنوند ، و نه دروغ و تکذیبى را ( لا یسمعون فیها لغوا و لا کذابا ) .

شراب دنیا عقل را مى‏زداید ، و هوش را از سر مى‏برد ، و انسان را به بیهوده گوئى و سخنان ناموزون وامى‏دارد ، اما شراب طهور بهشتى به انسان روح و عقل و نور و صفا مى‏بخشد.

در اینکه مرجع ضمیر فیها چیست ؟ دو احتمال داده‏اند : نخست اینکه به بهشت باز مى‏گردد ، و دیگر اینکه به کاس ( جام).

بنا بر تفسیر اول مفهوم آیه چنین خواهد بود که در بهشت سخن لغو و دروغى نمى‏شنوند مانند آنچه در آیه 10 و 11 سوره غاشیه آمده است فى جنة عالیة لا تسمع فیها لاغیة : آنها در بهشت عالى جاى خواهند داشت بهشتى که در آن سخن لغو و بیهوده نخواهى شنید .

و بنا بر تفسیر دوم مفهوم آیه این است که از نوشیدن آن جام شراب لغو و بیهوده و دروغى حاصل نمى‏شود ، مانند آنچه در آیه 23 طور آمده است : یتنازعون فیها کاسا لا لغو فیها و لا تاثیم : آنها در بهشت جامهاى پر از شراب طهور را از یکدیگر مى‏گیرند که نه بیهوده گوئى در آن است و نه گناه.

به هر حال یکى از مواهب بزرگ معنوى بهشتیان این است که در آنجا اثرى از دروغپردازیها ، بیهوده‏گوئیها ، تهمتها و افتراها ، تکذیب حق، و توجیه باطل ، و گفتگوهاى ناهنجارى که قلب پرهیزکاران را در این دنیا آزار مى‏دهد وجود نخواهد داشت و به راستى چه زیباست آن محیطى که اثرى از این سخنان ناموزون و رنج‏آور در آن وجود ندارد ، و طبق آیه 62 مریم جز سلام و تحیت و سخنان مسالمت‏آمیز در آنجا چیزى نمى‏شنوند لا یسمعون فیها لغوا الا سلاما. [ نظرات / امتیازها ]

36) و در پایان ذکر این نعمتها به نعمت معنوى دیگرى اشاره مى‏کند که از همه بالاتر است ، مى‏فرماید : این جزائى است از سوى پروردگارت ، و عطیه‏اى است کافى ( جزاء من ربک عطاء حسابا).

چه بشارت و نعمتى از این برتر و بالاتر که بنده ضعیف ، مورد نوازش و الطاف و محبتهاى مولاى کریم خود قرار گیرد ، او را اکرام کند ، بزرگ دارد ، و خلعت بخشد ، این توجه و عنایت ، و این لطف و محبت ، چنان لذتى به مؤمنان مى‏دهد که با هیچ نعمتى برابر نیست .

و به گفته شاعر : من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم لطفها مى‏کنى اى خاک درت تاج سرم تعبیر به رب ( پروردگار ) همراه با ضمیر مخاطب و توام با کلمه عطاء همگى بیانگر لطف فوق العاده‏اى است که در این پاداشها نهفته است.

واژه حسابا به عقیده بسیارى از مفسران در اینجا به معنىکافیا مى‏باشد ، چنانکه گاه گفته مى‏شود احسبت یعنى آنقدر به او بخشیدم که گفت حسبى ( کافى است).

در حدیثى از امام امیر مؤمنان على (علیه‏السلام‏) آمده است که در قیامت خداوند حسنات مؤمنان را حساب مى‏کند ، و هر حسنه را ده برابر تا هفتصد برابر پاداش مرحمت مى‏کند ، همانگونه که خدا در قرآن فرموده : جزاء من ربک عطاء حسابا.

از این روایت ، استفاده مى‏شود که عطایاى الهى با آنکه جنبه تفضل دارد ، در عین حال روى حساب اعمال است ، یعنى تفضلات و عطایاى او ، تناسب با اعمال صالحه انسانهادارد ، و به این ترتیب مى‏توان حسابا را در آیه فوق به همان معنى معروف محاسبه تفسیر کرد ، و جمع میان این معنى و معنى گذشته نیز مانعى ندارد ( دقت کنید).

سپس در آخرین آیه مورد بحث مى‏افزاید : این عطایاى بزرگ را همان کسى مى‏بخشد که پروردگار آسمان و زمین است و آنچه میان آن دو قرار دارد همان خداوند رحمان و بخشنده ( رب السماوات و الارض و ما بینهما الرحمن).

آرى آن کس که مالک این جهان با عظمت و مدبر و مربى آن است ، و رحمتش همه جا ، و همه کس را فرا گرفته ، همو بخشنده آنهمه عطایا در قیامت به نیکان و پاکان است.

در حقیقت ، آیه فوق اشاره‏اى به این واقعیت است که اگر خداوند چنین وعده‏هائى را به متقین مى‏دهد گوشه‏اى از آن را در این دنیا ، به صورت رحمت عامش ، به اهل آسمانها و زمین نشان داده است.

 » تفسیر نمونه ج : 26ص :48

32) سپس به شرح این فوز و سعادت پرداخته ، مى‏افزاید : باغهائى خرم و سرسبز و محفوظ با میوه‏هائى از انواع انگورها ( حدائق و اعنابا).

حدائق جمع حدیقه به معنى باغ و بستان خرم و سرسبز و پر درخت است که دیوار گرداگرد آن کشیده شده و از هر نظر محفوظ است ، راغب در مفردات مى‏گوید : حدیقه در اصل به زمینى مى‏گویند که داراى آب است

همچون حدقه چشم که همیشه آب در آن وجود دارد ! جالب اینکه از میان تمام میوه‏ها در اینجا روى انگور تکیه شده ، به خاطر مزایاى فوق العاده‏اى که این میوه در میان میوه‏ها دارد ، زیرا به گفته دانشمندان غذاشناس انگور علاوه بر اینکه از نظر خواص یک غذاى کامل محسوب مى‏شود و مواد غذائى آن بسیار نزدیک به شیر مادر است ، دو برابر گوشت در بدن ایجاد حرارت مى‏کند ، گذشته از این ، به قدرى مواد مفید در آن وجود دارد که مى‏توان گفت یک داروخانه طبیعى است.

انگور داراى خاصیت ضد سم ، مفید براى تصفیه خون ، دفع رماتیسم ، نقرس ، و عامل مبارزه با افزایش اوره خون است .

اضافه بر اینها انگور اعصاب را تقویت کرده ، و تولید نشاط مى‏کند ، و به خاطر داشتن انواع ویتامینها به انسان نیرو و توان مى‏بخشد.

 

اینها گوشه‏اى از آثار و خواص انگور است ، و لذا در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) مى‏خوانیم : خیر فواکهکم العنب : بهترین میوه‏هاى شما انگور است. [ نظرات / امتیازها ]

کلمات کلیدی

آیات 31 تا 36 سوره مبارکه نبأ

مطالب مرتبط
نظرات این مطلب
کد امنیتی رفرش