جايگاه مجلس ودولت درزمينه ملي كردن نفت دراوايل سلطنت
جايگاه مجلس ودولت درزمينه ملي كردن نفت دراوايل سلطنت محمدرضا پهلوي
پس ازسقوط رضاشاه دستگاه ديكتاتوري رژيم پهلوي كه به شدت ضعيف شده بود كنترل خود را برروي ديگرنهادهاي انتخابي تاحد زيادي ازدست داده بود حضور متفقين درايران نيز به اين عدم توانايي دولت و دستگاه استبداد از جهت پياده كردن برنامهها به استبداد وديكتاتوري دامن ميزد. بنابراين ازسال1320 سقوط رژيم رضاشاه تاسال1332كه زمان ملي كردن صنعت نفت ميباشد مجلس شوراي ملي ودولتهاي ايران اختيارات بيشتري داشتند پس ازسقوط رضاشاه به تدريج گروهي ازرجال گذشته مانند محمدعلي فروغي ، سهيلي ، ساعد و بيات به صدارت ايران رسيدند درهمان موقع روسها نيزخواهان دراختيارگرفتن امتياز نفت شمال ودرياي خزر بودند كه با موافقت نمايندگان تودهاي اين مسئله درمجلس شوراي ملي ايران مطرح شده بود. جبهه ملي ايران كه شاخص آن ورياست آن با دكتر محمد مصدق بود با بررسي و تغيير وارائه طرح عدم واگذاري امتيازنفت به بيگانگان درمجلس ايران مطرح واقدام به اين امركرد سرانجام اين امرموجب شد تا نه تنها امتياز نفت شمال به روسها داده نشود بلكه برنامهاي براي ملي كردن نفت جنوب ريخته شود. دكترمحمد مصدق كه رياست فراكسيون جبهه ملي را در مجلس به عهده داشت به كمك رهبران مذهبي كه شاخص آن آيت …كاشاني بود به مبارزه با دربار و عوامل انگليس دركنترل نفت ايران پرداخت دكتر مصدق طرح خلع يد از انگليسها را به مجلس شوراي ملي برد كه اين امر باعث شد كه تا يك تا دو دولت از دولتهاي دست نشانده نخست وزيران شاه با سقوط مواجه شوند.پس ازمدتي درسال 1329به دكترمحمد مصدق پيشنهاد نخست وزيري شد ودربار كه فكر نميكرد دكتر مصدق اين پيشنهاد را بپذيرد به ناگاه با موافقت دكترمصدق روبروشد. دكترمصدق پس ازبه عهده گرفتن مقام نخست وزيري ايران مبارزات خود را براي ملي شدن صنعت نفت ادامه داد لازم به ذكراست كه مدتي قبل ازنخست وزيري دكترمصدق علي رزم آرا نخست وزيرايران كه فردي نظامي وطرفدارسلطه بيگانگان برايران بود نيز ترورشده بود واين امر كار مصدق را آسانتر و دستيابي برملي شدن نفت را براي مجلس ايران وملت ايران آسانترميكرد مصدق پس ازتلاشهاي سياسي فراوان سرانجام نفت را ملي كرد ودر پي شكايت دولت انگليس مصدق به ديوان داوري لاهه رفت كه درنهايت اين امربه سودايران تمام شد و پس از اين به كمك مجلس ودولتي كه خودمصدق عهدهدارآن بود در روز29 اسفند سال1330نفت ايران ملي شد.
شخصيت رواني شاه را با توجه به عملكرد اوتحليل كنيد.
محمدرضا پهلوي هنگامي كه به دنيا آمد پدرش سرتيپ رضاخان هنوز به فرماندهي قزوين نرسيده بود وهرچند قزاقي بلند پايه بود ولي هنوزمشهور نشده بود(1298ه.ش) رضاخان اندكي بعد درسال 1299ه.ش. كودتاي مشهورخودراانجام داد وپس ازآن به مقام سردارسپه نائل شد واين امرباعث شد كه خانه رضاخان كه اكنون محمدرضا يكساله شده بود به خانه بزرگتري تغييرپيدا كند درضمن محمدرضا خواهردوقلويي به نام اشرف داشت(كه بعدها تبديل به زني اژدهاصفت شد).
محمدرضا پس ازمدتي با قدرتمند شدن بيشترپدرش به فرزندي نخست وزيروسپس به عنوان وليعهد ايران درسن شش سالكي انتخاب شد اين امرباعث شد تا محمدرضا از امكانات تربيتي وتحصيلي بيشتري برخوردارشود. اما ازلحاظ جسماني چون فردي لاغر ومريض احوال بوداين موضوع درروحيات اوتاثيرداشت واورا به تدريج منزوي كرده بود. پس ازآنكه درسن شش سالگي به وليعهدي ايران برگزيده شده بود رضاخان او وبرادرانشان را به ترتيب براي تربيت وآمورش به مدرسهاي درسوئيس فرستاد كه درآنجا محمدرضا علاوه برمسائل عياشي كه داشت دريك سري ازدرسها قوي ودريك سري ديگرضعيف بود محمدرضا پس ازبازگشت به ايران درسن22سالگي به سلطنت ايران رسيد اين امرومسائلي كه دركودكي اووجود داشت سايه پدري قدرتمند ومستبد كه سخت محمدرضا ازاوميترسيد ، داشتن خواهري بسيارقدرت طلب وخودكامه دركنارخود ، ضعف جسماني وبدني همچنين رويدادهايي كه منجربه خلع پدرش ازسلطنت شده بود باعث شد كه چهرهاي چندگانه پيداكند محمدرضا ظاهراًخودرابسيارقدرتمند وقوي وتوانا نشان ميداد وظاهراًخودرا مستبد ومطلع مينماياند واين امردررفتاروسكنات اودرتمام دوران سلطنتش ومخصوصاً دراواخردوران سلطنت بسيارمشخص بود.اما اودرواقع مردي بسيارضعيف النفس ، عشرت طلب ، پول دوست وفاقد توانائيهاي تصميم گيري درمواقع حساس بود.محمدرضا دوباردرطول زندگي خود با قيام ودوبار با ترور روبرو شد ازسوء قصدها جان سالم بدربرد(سال1327و1344) ودويا سه بارهم با قيام روبرو شد(قيام1332دكترمصدق وانقلاب ايران درسال57 كه درهردومورد بسيارفاقد تصميم گيري درست بود وسرانجام درقيام آخري سلطنت خودراازدست داد.درمجموع محمد رضا را ميتوان يك فردي كاملاً ضعيفالنفس وبسيارمطيع اطرافيان وفاقد توانايي تصميم گيري درلحظات حساس دانست اوبسياراجنبي پرست وبيگانه دوست بود ونميتوانست براي ملت خودش آن چيزهايي كه واقعاً نيازداشته رافراهم كند وموضع گيريهايي صحيح كند وهمين امرباعث تسريع درسقوطش شد.
زمينههاي سقوط رضاخان چه بود ؟
همانطوريكه ميدانيم رضاخان با كودتاي سوم اسفند1299ه.ش درعرصه سياسي ايران ظاهرشد وپس ازمدتي به سرعت مدارج ترقي را طي كردوبه فرماندهي كل قوا و وزارت جنگ وپس ازآن به نخست وزيري ودرنهايت امربه رياست حكومت موقت وسرانجام به شاهي رسيد.رضاخان هرچند مردي قلدرونسبتاً كارآمد شده بود ولي اكثروضعيت خود را مرهون حمايتهاي دولتهاي بيگانه خصوصاً انگليسيها بود رضاخان ازسال1299 تا سال1320كه سقوط كرد كه مجموعاً درطي 20سال كه چه بهعنوان وزيرجنگ وفرمانده قوا وچه عنوان شاه كه سلطنت ميكرد يك رژيم ديكتاتوري واستبدادي محضي را بر كشورايران تحميل كرد.يك پليس سياسي بسيارمخوف وبازداشتگاههاي وحشتناك و همچنين دراختيارگرفتن املاك ودارائيها وامكانات زياد براي خودش تهيه وتدارك ديده بود اين امرباعث شده بود كه نفرت مردم ايران نسبت به رضاشاه برانگيخته شود واگر درسالهاي اول سلطنتش ظاهري اصلاح طلبانه ازخود نشان ميداد اما به تدريج اين امر، مسئله كشف حجاب وقتل عام مردم درمسجد گوهرشاد ، وابستگي بسيارزيادش با خارجيها وهمچنين قتل وغارتهايي كه انجام ميداد چهره اصلي حكومتش را نشان داد. ازطرفي د يگر رضاشاه كه به شدت دربين مردم ايران منفورشده بود با يكسري ازمسائل خارجي هم روبروشد ازمسائل خارجي كه او روبرو شد جنگ جهاني دوم بود و رضاشاه كه آلمان را طرف پيروزي اين جنگ ميپنداشت به تدريج تصميم گرفت كه از وابستگي خود ازانگليسيها كم كند وبه آلمان ملحق شود اين امركه رضاشاه به آلمان نزديك ميشد وهمچنين اتحاد انگليس وشوروي ازيك طرف ونفرت عامه مردم ايران كه به رضاشاه داشتندازطرف ديگرباعث شدكه انگليسها سرانجام براي اينكه راه ارسال تجهيزات به روسيه را بازكنند ومواجه شده بودند بامخالفت شاه درطي يك هجوم دوطرفه ازطرف روس وانگليس ازشمال وجنوب ايران كشورايران رابه سادگي اشغال كنند كارهاي رضاخان كه اكثرا روبنايي بود حتي باعث شده بود ارتش كشوربسيار ضعيف باشد وحمايت مردم ايران را هم كه دراختيارنداشت باشد بنابراين ارتش ايران به زودي منهدم شد واندك مقاومتهاي آن هم با شكست روبروشد.
هيچ مقاومت ملي هم به سود رضاشاه وبه ضرراشغالگران ومتفقين نبود پس بنابراين رضاشاه خيلي سريع باقواي دشمن مواجه شد وخصوصاً چون ازروسها ميترسيد وروسها به تهران نزديك شده بودند رضاشاه خيلي زود استعفا داد وازايران فراركرد ابتدا به يزد وكرمان وسپس به بندرعباس رفت وازايران خارج شد پس :
سه عامل 1ـ روبنايي بودن كارها 2ـ عدم پشتيباني مردمي 3ـ مخالفتش با متفقين وانگليسها راميتوانيم سه عامل بسيارمهم سقوط اونام ببريم البته دين ستيزي رضاشاه را مزيد برعلت بايد دانست وانزجارمردم رانسبت به خودش بيشتركرد وبنابراين باعث سقوطش شد.
جايگاه پانزده خرداد را درمبارزات عليه رژيم
مبارزات امام خميني درحقيقت ازسال1341شروع شد وپانزده خرداد42 اوج اين مبارزات بوده است. پس ازسرنگوني دولت ملي ايران به رهبري دكترمصدق وساقط شدن او و همچنين متلاشي شدن جبهه ملي وسركوب قيام دانشگاه يك حالت ركودي درجامعه ايران پيدا شده بود.
ازطرفي ديگر تجربيات ملي شدن نفت واختلافي كه به وجود آمده بود وناكارآيي سياستمداران و وابستگي بيشتراطرافيان شاه به آن ازيك طرف وايجاد يك سري از برنامههايي كه ازاميني واعلم درايران پياده ميشد كه كشوررا هرچه بيشتر به سوي خارجيها سوق ميداد باعث شده بود كه ملت ايران دچاريك نوع خمودي درشيوه مبارزه شوند.
بعد ازاينكه انجمنهاي ايالتي وديالتي درسال41 تصويب شد اعلاميههاي امام خميني ومخالفتهاي ديگر مراجع تقليد سبب شده بود كه فازجديدي به نام فازمذهبي درايران باز شود اين فازمذهبي توانسته بود راه مبارزه جديدي را براي مردم ايران بازكند هرچند كه مسئله انجمنهاي ايالتي وديالتي موقتاً با تمكين دولت با خواستههاي روحانيون خاتمه پيدا كرد اما لوايح ششگانه باعث شد كه بارديگرمبارزات مردم شروع شود وسرانجام منجربه قتل عام مردم درپانزده خرداد سال1342شود.
پانزده خرداد درواقع سرآغاز برنامه ريزيها وعمليات ومبارزات مسلحانه مذهبي مردم ايران بود كه به رهبري يك مرجع تقليد واطرافيانش انجام ميشد وگروههايي هم كه دريك راه قرارداشتند ازمبارزين مسلمان محسوب ميشدند پانزده خرداد هرچند سركوب شدوبعد درسال43 امام خميني به نجف تبعيد شداما اين مسئله يك راهي را نشان داده بود كه اين باربايد ازراه مذهب با شاه جنگيد پس ازسركوب پانزده خرداد تاسال57 ميتوانيم بگوييم شاه عملاً بيشترسالها را گرفتاربود:سال44 ترورشد بعد گروههاي چريكي سردرآوردند بعد كارگران جهان چيت كرج قيام كردند ، دكترشريعتي ومطهري مشغول فعاليت بودند شكنجههاي ساواك هم بسيارزياد بود وشاه هم با كارهايي چون جشنهاي2500ساله مشغول سرگرم كردن مردم بود وهمچنين درآمد نفت هم زياد شده بود واقتصاد ايران يك اقتصاد آماس كردهاي شده بود (پف كرده بود نه زيربنايي) و موقتاً يك سري نيازها را برآورده ميكرد اما سرانجام فاصله گرفتن شاه ازدين ومقابله با مظاهردين كه باعث تشديد مبارزات مذهبي مردم شده بود وسرانجام منجربه انقلاب57 وسرنگوني شاه شد بنابراين پانزده خرداد42راميتوانيم سرآغازــــ انقلاب ايران وخط مشي دهنده ــــ نوع انقلاب ونحوه برنامه ريزي براي قيام ومبارزات بيشترمردم وجهت دادن به آن دانست.
ساختاراجتماعي ايران را درعهد ساساني
دردوران ساسانيان نوعي طبقهبندي خاص اجتماعي درايران وجودداشت برپايه اين طبقه بندي كه به وسيله سلسله ساسانيان يعني اردشيربابكان ايجاد شده بود جامعه ايراني به طبقات مختلف ازنظراجتماعي تقسيم ميشد وهيچ كس ازطبقه خود حق ورود به طبقه ديگر را نداشت.طبقات اجتماعي ايران به شرح زيرميباشد:
1ـ بزرگان يا و زرگان كه عاليترين طبقه بود
2ـ مغان يا روحانيون
3ـ سپاهيان
4ـ كارمندان
5ـ توده مردم كه همان پيشهوران ، بازرگانان وكشاورزان و طبقات پايين اجتماع بودند
لازم به ذكراست كه بيشتر گروه پنجم ماليات ميپرداختند ولي حق باسواد شدن نداشتند بيشتر امكانات ايران درطبقات بالاي اجتماع خصوصاً دوطبقه بزرگان وروحانيون متمركزشده بود.اين دوطبقه بابرخورداري ازامكانات فراوان قدرتهاي فراوان معمولاً داراي تيولهاي فراوان درايران ودراختيارداشتن امكانات زمين ومراتع وزمينهاي كشاورزي بودند و اكثر مردم ايران را تبديل به بردگاني براي خود كرده بودند
شاخصترين بزرگان ، هفت خاندان بزرگ پارسي وپارتي بودند كه داراي قطعات واملاك وزمينهاي بسياربزرگ درسراسر كشوربودند كه معروفترين آنها ميتوان به خاندان : سورن ـ قارن ـ مهران اشاره كرد
طبقه روحانيون با تكيه برسركوب شديد مذاهب غيرزرتشتي ودراختيارداشتن حمايت سلطنت وبزرگان ودراختيارداشتن املاك وتيولها وكنترل آتشكدهها ازديگرطبقات مطرح بودند كه شاخصترين اينهارا ميتوان به موبد بزرگ كرنيركه درمصدركارهاي مهم بود را اشاره كرد كه دردوران بهرام اول وبهرام دوم ساساني ازيكه تازان ميدان سياست شده بود.
البته طبقه روحانيون يا مغان كه مبلغين مذهب زرتشت بودند با ظهورمانويت ومزدكيت وهمچنين ورود مذهب مسيحيت به ايران سخت آسيبپذيرشده بود ومقبوليت چنداني در نزد مردم ايران نداشت
طبقات سپاهيان ودبيران هرچند به قدرت فوق الذكر نبودند اما ازامكانات نسبتاً زيادي برخورداربودند كه امكانات آنها به مراتب ازامكانات طبقات پايين اجتماع بيشتربود.اما سه طبقه پايين اجتماع كه بيشترمردم را تشكيل ميدادند ازكمترين امكانات هم برخوردار نبودند درهنگام جنگ سپاهيان پياده را تشكيل ميدادند ماليات ميپرداختند مجبور به پرداخت درصدي ازخراج خود به مغان وپادشاهان بودند وفرزندان آنها حق سوادآموزي نداشتند
فشارهاي طبقاتي درايران باعث بروزشورشها ومخالفتهاي ملي ميشد كه يكي ازآنها را ميتوان به عنوان مزدكيت نام برد كه خواهان درهم ريختگي طبقات بود كه البته سرانجام توسط خسرو اول ساساني اين حركت سركوب شد باورود اسلام به ايران اكثريت مردم كه ازاين وضع خسته شده بودند وخواهان درهم ريختگي اين وضع شده بودند به دين اسلام گرويدند وبه اين ترتيب سلسله مراتب طبقاتي درايران منهدم شد
دين زرتشت درجامعه ايران
همانگونه كه ميدانيم تاريخ دقيق ولادت زرتشت مشخص نيست همچنين دراينكه وي ازپيامبران الهي بوده است ياخيرترديد وجود دارد اما به هرحال با خوشبينانهترين تاريخ به نظرميرسد وي درحدود3هزارسال پيش بدنيا آمده باشد وابتدا مذهب خود را درشرق ايران گسترش داده باشد به نظرميرسد دردوران هخامنشيان زرتشتيت با نوعي مزدا پرستي درايران نفوذي پيدا كرده بود اما دراينكه دين رسمي هخامنشيان زرتشتي بوده است يانه ترديد وجود دارد.
بنابرگزارشاتي كه بوسيله خود زرتشتيان ومطلعين آنها آمده است كتاب اصلي اوستا كه كتاب مقدس زرتشتيان است وبه نام گنج شاپيكان يا گنج شايگان نام داشت پس ازحمله اسكندرقسمت اعظم آن 0.9 سوزانده ومنهدم شد وبقيه قسمتها هم پراكنده گشت.
پس بنابراين با پايان حكومت هخامنشيان علاوه براينكه مذهب زرتشت به وسيله يونانيان تحت تهديد جدي قرارگرفت كتاب آنها هم پراكنده گشت.
دراكثريت دوران اشكانيان اين پراكندگي وجود داشت تا اينكه يكي از پادشاهان اشكاني به نام بلاش اول ويا بلاش سوم دستوربه جمعآوري كتاب اوستا را صادركرد.اين جمعآوري ازدوره ساسانيان تا دوره سلطنت شاپوراول به طول انجاميد بعد ازحدود600سال پراكندگي درحاليكه قسمت اعظم آن كه ازبين رفته بود بقيه آن جمع آوري شد بنابراين به اين ترتيب ميبينيم كه كتاب اوستا كه پراكنده بود دراين مدت آسيب زيادي ديده و ماخذ اصلي زرتشتيان ازبين رفته بود.ازطرفي ديگر دراواسط دوران اشكانيان مذهب مسيحيت بوسيله حضرت عيسي تبليغ شد وبه تدريج مناطقي از آسياي غربي و بين النهرين پيروان فراواني پيداكرد ودرايران هم پيروان مسيحيت روبه افزودن بود هرچند قدرت وتعصب شاهان ساساني از زرتشت مانع از رواج مسيحيت درايران شد ولي نفوذ تدريجي آن درايران وهمچنين بروز مانويت آن هم در زمان شاپوراول ضربه سنگين ديگري بود كه به زرتشت خورد.هر چند بنابر كوشش همان كرتيل معروف ماني دستگير واعدام شداما مذهب مانويت درشرق ايران وتركستان پاگرفته بود وچون به مراتب از زرتشتيت ملايمتربود وتركيبي از زرتشتيت ومسيحيت بود طرفداران خود را حفظ كرده بود
سرانجام دردوران شاپورسوم وبهرام چهارم ودرنهايت بهرام پنجم مسيحيان ايران آزادي عمل پيداكردند البته فرقهاي ازمسيحيت به نام نستوريان آزادي عمل پيدا كردن مسيحيان باعث شد كه دين زرتشت بيش از پيش شكننده شود و دراوايل دوران قباد اول ساساني با بروز مزدكيت وسلطه تقريباً چهل ساله اودرجامعه ايراني وحضورش به يكي از بزرگترين آسيبهاي زرتشتيت درايران بدل شده بود
زرتشتيت حرف زيادي براي گفتن نداشت همان طوركه مانويها ومزدكيها درايران نفوذ كرده بودند مسيحيت روزافزون نفوذ ميكرد با ورود اسلام ضربه نهايي به پيكره زرتشتيت وارد شد واكثريت مردم ايران به دين اسلام گرويدند .
گروهي اززرتشتيان به هند پناهنده شدند ، درهرحال اسلام به شدت زرتشتيت راتحليل برد هرچند عدهاي معتقدند كه اگراسلام هم به ايران نميآمد زرتشتيت آنقدر نفوذ خود را از دست داده بود كه ديريازود مردم ايران يا به مسيحيت يا به بودائيت ميگرويدند.اما از طرفي ديگر انحصارطلبي ، سخت گيري ، مال دوستي ، تحت فشارقراردادن ، فريبكاري وتزويري كه مغانهاي زرتشتي ومقامهاي عاليتر داشتند براي مردم ايران روشن شده بود. بيش ازپيش اين مذهب را مورد نفرت مردم ايران قرارداده بود كه خود اين هم باعث شده بود كه مردم ايران هرچه زودتر اين مذهب را كنار بگذارند همدستي مغان با سلطتنت ساساني وانحصارطلبي كه حتي درمورد پادشاهها اعمال ميكردند وامتيازات فراواني كه درجامعه ايراني كسب كرده بودند مزيد برعلت بود .با اين حال زرتشتيت توانست با ضرب وزورقواي مسلح وقواي حكومتي وبخاطر بعضي اشتباهات مذاهب هم دورهاش مثل مزدكي ومانوي وتوخالي شدن تدريجي مذهب مسيحيت خودش را تا دوران آخر حكومت ساسانيان حفظ كند
اما اسلام كه يك مذهب راستين وتازه نفس بود ضربه نهايي را به زرتشتيت وارد آورد.
ويژگيهاي عمومي عصر قاجار
عصر قاجار به عنوان يكي ازمهمترين دوران انتقالي درايران كه البته ازمدت طولاني هم برخورداراست(يعني چيزي حدود135سال)از لحاظ تاريخي بسيارحائز اهميت است ابتداي عصر قاجار را با مرحله وضعيت نبردهاي ملوك الطوايفي وايلياتي وخان وخاني درايران ميتوانيم بدانيم وانتهاي آن شروع تمدن جديد وعلوم وفنآوري غرب وارد ايران شده است
دوره قاجار ازچند لحاظ حائزاهميت است.ازلحاظ سياسي كشورايران به تدريج وخواه وناخواه درجريان سياست سريع وتند وهمچنين استعماري جهاني قرارگرفت وعرصه تاخت وتاز قدرتهاي اروپايي خصوصاً روسيه وانگليس شد.
سرانجام ازيك طرف باعث شد كه قلمروايران كاهش پيدا كند وازطرف ديگر گروههاي طرفداران اين دوقدرت درحكومت ايران نفوذ پيدا كنند گاهي اوقات زمامداران ايران طرفداري روس و گاهي طرفدار انگليس باشند واز طرف ديگراين سياست بين الملل ورود ايران درمجراي جهاني باعث شد كه علم وآگاهي مردم ايران بيشترشود و بيداري نسبت به وقايع روز پيدا كنند كه سرانجام به قيامهاي پي درپي دراواخردوران قاجارونهايتاً به انقلاب مشروطيت منجرشد.
دربعد نظامي قواي ايران به تدريج روبه تحليل رفت.آقامحمدخان كه توانسته بود با زور و ضرب جنگ كشور ايران را متحد كند. بعد ازآن قواي ايران رو به تحليل گذاشت دو شكست جنگي را از روس پذيرا شد.قسمتي ازسرزمين را از دست داد افغانستان را از دست داد ودراواخر دوران ناصرالدين شاه عملاً ارتش ايران به يك نظام سوري و وضعي تبديل شده بود كه روز به روز ضعيفترميشد.تنها نيروي منظم نيروي قزاق بود كه توسط روسها تاسيس شده بود و عملاً مجري فرمان روسها بود.
از بعد اجتماعي ازيك طرف نارضايتي در بين مردم زياد شده بود ازطرفي ورود بهائيت و بابيت به ايران باعث يك رخنه و نفاق در بين مردم شده بود ازطرف ديگر فقروخشكسالي و همچنين صنايع ايران در برابر واردات محصولات اروپايي به شدت تهديد ميشد واز سويي ديگر مردم بتدريج با علوم آشنا وبيدارميشدند و همين امر باعث ميشد نارضايتي خود را اعلام كنند.
همچنين حضوربرخي از روشنفكران ومبارزين مثل جمالالدين اسدآبادي دراين بيداري بسيارموثربود بهعلاوه ازنظراجتماعي تاسيس روزنامه كه اولين آن كاغذ اخباربود وبعد روزنامه وقايع اتفاقيه و روزنامههاي ديگركه در خارج ازكشور هم منتشرميشد باعث ميشد كه مردم به وقايع وعلوم جديد اطلاع بيشتري پيدا كنند.
از نظرمذهبي اتحاد بين روحانيت وحكومت ازهم گسيخته شده بود و نارضايتي فراواني وجود داشت ودرسال 1306 ه.ق ميرزاحسن شيرازي حكم تحريم تنباكو را صادركرد و روحانيت و حكومت با يكديگر درگيربودند همچنين روشنفكران هم بخصوص بعد ازمرگ ناصرالدين شاه فعاليت زيادي داشتند درانقلاب مشروطيت هم روشنفكران و هم روحانيت نقش مهمي را ايفا كردند.
اقتصاد ايران ضعيف شده بود وكارآيي خود را ازدست بود.مرزهاي كشور هم كوچك شده بود.از يك طرف پولدوستي ، بيبندوباري ومقام بخشي وظلم وستم بيش ازاندازه خاندان قاجار باعث شده بود تا نفرت شديدي ازاين خانواده پيدا شود كه همين امرهم درسقوط آنها موثربود به هرحال بيقيدي و بياطلاعي خاندان قاجارسرانجام باعث شد اين حكومت با كودتاي رضاشاه تضعيف شود و درسال1304 ه.ش بهوسيله رضاشاه و مجلسي موسساني كه خودش دستورداده بود سرنگون شد ومنقرض گشت درضمن به جز بعضي ازرجال حكومتي كه مثل ميرزاتقي خان اميركبير، عيسي قائم مقام فراهاني ، ميرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهاني اكثراً افراد بي كفايت وبي لياقت ودست نشانده خارجي بودند كه بيشتر به فكرخوش خدمتي كردن به دول خارجي و همچنين تحميق مردم ايران و بي خبرنگهداشتن پادشاه بودند كه ازجمله اينها ميتوانيم به حاجي ميرزاآغاسي صدراعظم محمدشاه ، ميرزاعلي اصغرخان اتابك صدراعظم ناصرالدين شاه وميرزاعبدالمجيد ميرزا عين الدوله صدراعظم مظفرالدين شاه و همچنين ميرزاآقاخان نوري نام ببريم كه بحث كردن درمورد اين افراد خيانتهاي آنها را آشكارميكند.
رضاخان چگونه مراحل قدرت را طي كرد.
رضاخان درابتدا فقط يك سرباز بود .اوسربازي از هنگ قزاق بود كه به واسطه قلدري ، قد و هيكل بلند وخشونت كه داشت توانسته بود معروفيتي كسب كند درواقع اولين كاري كه به او رجوع كرده بودند به خاطر قد بلندش حفاظت ازسفارت هلند بود.
رضاخان بعد ازمدتي در به كاربردن يك نوع مسلسل به نام ماكسيم تخصصي پيدا كرد و به همين خاطر به رضاخان ماكسيم يا رضاخان شصت تيرمعروف شد.
رضاخان مظهري ازسختگيري به سربازان بود والبته خودش هم ميخواست زندگي سربازي را تجربه كند.رضاخان دريكسري ازجنگهايي كه پس ازمشروطيت اتفاق افتاده بود هم شركت داشت كه البته او ترسي ازاين موضوع نداشت وحتي يكبار نزديك بود كشته شود.
به تدريج رضاخان بعد از ورودش به تهران در بين اوباش وداشهاي تهران هم معروفيتي كسب كرد و به او رضاخان ميرپنجه و رضاخان ميرپنج ميگفتند بهرحال به علت يك سري فعل انفعالات سياسي كه ماهيت آن هنوز معلوم نشده پس ازاينكه انگليسيها در مقابل روسهاي كمونيست درآذربايجان شوروي شكست خورده بودند و به ايران عقب نشيني ميكردند تصميم گرفتند كه براي اينكه وضع ايران را ثبات دهند يك كودتايي صورت بدهند و حكومت مقتدري را روي كاربياورند.
ژنرال آيرونسايد كه فرمانده نظاميان انگليسي بود رضاخان ميرپنج را به عنوان مامور كودتا انتخاب كرد و در همان هنگام رئيس ديويزيون (هنگ) قزاق بود. بالاخره رضاخان با حمايت انگليسها با مهره آنها كه سيد ضياء طباطبايي بود وارد مذاكره و سپس با آنها متحد شد درسال سوم اسفند1299تهران را اشغال كرد سيد ضياءالدين طباطبايي به نخست وزيري رسيد و رضاخان به وزارت جنگ و فرماندهي كل قوا نائل شد و لقب آن را سردارسپه گذاشتند
و تعدادي از مخالفان هم بازداشت شدند پس از مدتي كه سيد ضياء طباطبايي براي انگليسيها مفيد نبود رضاخان با او درافتاد واو را دستگير و تبعيد كرد واحمد قوام السلطنه روي كارآمد بعد ازآن تا سال1302رضاخان درتمام كابينهها حضورداشت و يك مقامي عزل ناپذيرداشت وزيرجنگ بود وفرماندهان واطرافيان و زيردستان خودش را به سراسرايران گسيل داده بود و سعي ميكرد با كمك انگليسيها كشورايران را آرام كند بنابراين قيام ميرزا كوچك خان كلنل محمدتقي خان پسيان وشيخ خزعلي درسال 1304 درهم شكسته شد وهمچنين رضاخان با ايجاد يك ديكتاتوري ونظم نظامي آرامش را تا حد زيادي به ايران بازگردانده بود و نسبتاً چهره قابل قبولي براي خود به وجود آورده بود.
به هرحال پس از تهديدهايي كه رضاخان به مشيرالدوله نخست وزيروقت ايران ميكرد به ناچار احمد شاه فرمان نخست وزيري اورا درسال1302امضا كرد و خود ازايران خارج شد.اين مسئله يعني خروج شاه و پست جديد رضاخان يعني نخست وزيري سبب شد كه رضاخان يك تاز عرصه سياست ايران شود وشيخ خزعل را با حمايت انگليسيها كه از شيوخ ياغي ودست نشانده انگليس در خوزستان بود سركوب كند.بعد از مدتي يك غائلهاي به نام جمهوري خواهي راه بيندازد كه قصد داشت در جريان آن قاجاريها را خلع و خودش را بعنوان رياست جمهوري انتخاب كند كه البته با مقاومت مجلس ومخالفانش و تظاهرات مردم اين غائله را با شكست روبرو شد.
رضاخان پس ازآن ازفكر جمهوري خواهي درآمد و دوباره تهديدهاي خود را ادامه داد سرانجام موفق شد تا مجلس را وادار كند تا با ماده واحدهاي مسئله خلع قاجاريه را در سال1304تصويب كند و يك حكومت موقتي را تشكيل دهد كه رياست آن با رضاخان باشد اين مسئله انجام شد و رضاخان به عنوان رئيس حكومت موقت ايران انتخاب شد
و مجلس موسسان كه فرمايشي بود و بعد ازآن تشكيل شد درسال1305رضاخان را به عنوان پادشاه ايران و سلسلهاي را به نام پهلوي تاسيس كرد و رضاخان تاج گذاري كرد و به عنوان پادشاه ايران انتخاب شد وسلطنتش را شروع كرد.
مهمترين عامل ايجاد جنگهاي صليبي را توضيح دهيد .
قدرت پاپها كه جنبه دنيوي نيز يافته بود دراروپا به تدريج رو به خاموشي گذاشته بود پاپها براي اينكه بارديگر قدرت خود را بر فرمانروايان اروپايي تثبيت كنند و همچنين براي به دست آوردن امتيازات ومتصرفات درمشرق زمين ونيزبراي دستيابي به ثروتها و راههاي تجاري اقدام به تبليغ براي آزادي بيت المقدس از چنگال مسلمانان درمردم اروپا كردند همچنين وعده به غنائم و ثواب و بخشيده شدن و آمرزيدگي از گناهان براي مردمان عامي و تهديد به تكفير و برانگيختن برضد يكديگر و خلع شدن از قدرت براي فرمانروايان اروپا كردند.
همچنين عده زيادي ازاشراف و بارونها ( لقبي كه به اشراف ميگفتند ) نيزدراروپا به اميد غنيمت و بدست آوردن تيولها همراه شدند محرك اصلي اولين جنگ صليبي پاپ اوربان دوم بود كه سرانجام موفق به راه اندازي اردوي جنگي بزرگي شد اردوهاي صليبيان در مراحل اوليه ازتركان سلجوقي شكستهاي زيادي خوردند اما لشكراصلي آنها سرانجام موفق شد تا به سرزمين شام رسيده و دولتهاي محلي را كه براثر اختلافات بسيارضعيف شده بودند درهم شكسته وسرانجام دراواخر قرن دوازدهم ميلادي ( برابربا6هجري ) بيتالمقدس را پس از كشتاري سهمگين اشغال كند ودولتي را درآنجا ايجاد كند كه تا مدتهاي نسبتاً طولاني ادامه داشته باشند.
البته جنگهاي صليبي به تعداد 8 جنگ بود كه درشش جنگ آن صليبيان ازمسلمانان شكست خوردند. همچنين به دست آوردن غنائم و راههاي تجارتي نيز ازديگر عمدهترين مقاصد اروپائيان بود البته به تدريج قسمتهاي زيادي ازسرزمينهايي كه صليبيان تصرف كرده بودند در طول سالهاي آينده ازدستشان خارج شد و سرانجام صلاح الدين ايوبي بيت المقدس را از آنان پس گرفت
موقعيت شرق وغرب در زمان جنگهاي صليبي را بيان كنيد.
هنگامي كه جنگهاي صليبي آغاز شد وضعيت جهان غرب واروپا و جهان اسلام و مشرق زمين دردو قطب كاملاً متفاوت قرارداشت درمشرق زمين علوم دراوج شكوفايي و صنايع در حداكثرميزان پيشرفت خود بودند مسلمانان موفق شده بودند تا در همه زمينههاي علوم پيشرفت كرده ودر بسياري از مناطق با ايجاد كتابخانهها ، پژوهشكدهها ، دانشكدهها (نظاميه) محافل و جايگاههاي علمي هرچه بيشتر زمينههاي علمي را درجامعه اسلامي تقويت نمايند.
همچنين در زمينه ساخت ابزار و ادوات و ظروف ومنسوجات و غيره نيز در بالاترين حد پيشرفت كرده بودند اما در همان موقع دراروپا دوران موسوم به قرون وسطي حاكم بود كه درآن موقع يكي از تيره ترين انواع زندگيهاي انساني دراروپا ميگذشت.از لحاظ اجتماعي فئوداليته وسرف داري دراروپا حاكم بود ( فئود = زميندار) (سرف = كارگري كه روي زمين كارميكرد servage) ( سرف با زمين خريد وفروش ميشد ـ سرف ازبرده بالاتربود).
به دليل تسلط بيش ازحد كليسا و تسلط بسيارجاهلانه و تنگ نظرانه و خشك بينانه كليسا برامورات تحصيل هرنوع علم دراروپا با مشكلات روبروميشد ودانشمندان به علت ابراز عقايد خود ممكن بود با مخالفت با انجيل ومسيحيت متهم شوند امكانات تحقيق و علمي زيادي نداشتند.
دادگاههاي تفتيش عقايد انكيزيسيون درجاجاي اروپا دائربود و با كوچكترين اتهامي افراد به جرم مخالفت با ديانت مسيح اعدام شكنجه و يا با آتش سوزانده ميشدند.
از سوي ديگر به دليل عدم وجود زمينههاي علمي دراروپا صنايع منسوجات ودست سازها درسطوحي بسيار نازل و به دليل گستردگي نظام فئوداليته و چند پارگي حكومت دراكثرنقاط اروپا جنگ وستيز ازدائميترين موارد روز اروپا بود وعملاً هرنوع پيشرفت علمي يا اظهار عقيدهاي جديد با مشكل محكم وسخت ومخالفت ازسوي جامعه كليسايي وهمچنين فرمانروايان مستبد اروپا روبروميشد.
تحولاتي را كه بعد ازجنگهاي صليبي درغرب به وجود آمده است بيان كنيد.
آغاز شدن جنگهاي صليبي سبب شد تا اروپائيان به نحو موثري درنزديكي و رويارويي با جامعه شرقي واسلامي كه جامعهاي مترقي متمدن بود درآيند.اين رودررو شدن و همسايگي سبب شد تا امكان برخورداري اروپائيان ازعلوم اسلامي همچنين مشاهده و نمونهگيري ونمونهبرداري ازپيشرفتهاي دولتهاي اسلامي مشرق زمين براي اروپائيان به وجود آيد همچنين دراختيار قرار گرفته شدن بخشي از سرزمينهاي اسلامي توسط صليبيان باعث شد تا آنان به مخازن علمي وكتب وجزوات علمي اين سرزمينها نيز دست پيدا كنند.فرستاده شدن اين اطلاعات و كتب علمي به اروپا توسط صليبيان از يك سو و آشنايي صليبيان با تمدن اسلامي وپيشرفتهاي آن وهمچنين آموخته شدن زبان عربي به وسيله برخي از صليبيان سبب شد تا نگرشي جديد نسبت به علوم دراروپا پيش آيد كه سبب آن شد تا نهضت ترجمه آثارشرقي دراروپائيان قوت بيشتري پيدا كند و اروپائيان با دستيابي به موارد علمي جديدتر كه دردست مسلمين بود خود را نيز ازجهت علمي درحد غني كنند و بتوانند به تدريج ازآن دوران سياهي خارج شوند.
چنانكه ما ميبينيم تنها50سال پس از پايان جنگهاي صليبي دوران قرون وسطي در اروپا به پايان ميرسد و عصري كه به نام رنسانس يا شكوفايي اجتماعي است در اروپا به موجود ميآيد همچنين آزاد انديشي درجامعه مسلمين سبب شد كه اروپائيان هم پس از مدتي به اين فكربيفتند كه درمقابل آن استبداد كوري كه مسيحيت داشت مقاومت كنند و اين مقاومت سبب شد تا قدرت دنيوي پاپها محدود شود و دستگاه مخوف شكنجه و تفتيش عقايدشان برچيده شود.
درهرحال جنگهاي صليبي به نحوموثري باعث شد تا علوم وفنون وتكنولوژي مسلمانان به وسيله اروپائيان ازشرق به غرب وارد شود واروپا را وارد يك دوران جديد علمي كند كه تا امروز هم ادامه دارد.
انگيزههاي استعماري دراصلاحات رضاخاني را بيان كنيد.
هنگامي كه رضاخان با كمك انگليسيها و با موافقت و رضايت روسهاي كمونيست موفق شد كه قدرت را درايران قبضه كند آنها تصميم گرفته بودند تا به وسيله يك قدرت محلي كه رضاخان بود كشور را دركنترل خود درآورند وديگر نيازي به حضور سوري نيروهاي خود درخاك ايران نباشد.
بنابراين يك سري اصلاحاتي را درايران شروع كردند كه درواقع براي حفظ كنترل خودشان بود . بنابراين توسط رضاخان چند كار را انجام دادند.
1ـ ايجاد ارتش متحدالشكل بود كه به وسيله فرماندهان وافسران ايراني اداره ميشود ولي دراصل به وسيله انگليسيها ايجاد شده بود. و وظيفه آن حفظ بنياد ديكتاتوري پهلوي و همچنين مبارزه ومخالفت وسركوب هرنوع اقدام مخالفي بود كه با دولت مركزي ايران و با سلطه نهايي استعماري انگليسيها صورت بگيرد.
2ـ متحدالشكل كردن لباسها درمردان از يك طرف و كشف حجاب زنان از طرف ديگر برنامه استحالة فرهنگي ملت ايران را داشتند.و سعي داشتند كه تمدن و فرهنگ غرب را نفوذ دهند.غافل از آنكه هيچ وقت تغيير لباس باعث انتقال تكنولوژي و تمدن نميشود.
3ـ ايجاد راه آهن سراسري . راه آهن سراسري هرچند با تبليغات فراوان درايران ساخته شد اما با يك نگرش ميبينيم كه راه آهن سراسري ازشهرهاي عمده ايران عبور نميكند و راه آن از بندرامام خميني ( بندرشاهپور) دركرانههاي خليج فارس تا بندرتركمن (بندرشاه) در كناره كرانههاي خزر بود واين كوتاهترين راهي بود كه ميتوانست درايران طي شود. واز شهرهاي مهم مثل شيراز، اصفهان ، تبريز ، مشهد نميگذشت درواقع به اين ترتيب هدف اصلي ايجاد راه آهن اين بود كه نيروهاي انگليسي بتوانند دركوتاهترين زمان از بنادر جنوبي ايران دركنار خليج فارس به كناره درياي خزر برسند تا با روسهاي كمونيست بتوانند درگيرشوند.
4ـ يكسري ساختمانهايي هم ساخته شد كه ايجاد اين ساختمانها بيشتر ازآنكه كاربري صحيحي داشته باشند فرهنگ معماري ايران را تحت تاثير وتغيير قرارداد و ازبين بردند درحالي كه اين ساختمانها ازلحاظ ساخت هم بي تناسب جلوه ميكرد.
5ـ يكي ديگرايجاد بانك ملي كه البته بانك ملي ايران كپي بانك شاهي انگليس بود كه در واقع اسم آن عوض شده بود.ازطرف ديگر يك سري كارهايي مثل صنعت نفت كه درايران درست شده بود درواقع انگليسي ها بهره برداري ميكردند و كلاً آنها استفاده ميكردند پس ازسقوط رضاشاه با مبارزات ملي شدن صنعت نفت ، نفت دراختيار ايرانيان قرار گرفت.
موارد ديگري كه درپيشرفتهاي رضاخاني موثر بود استعمارگران براي كنترل بيشتر خود در جامعه ايراني ايجاد كرده بودند تا نفع آن به مردم برسد.و بيشترميخواستند كه نوسازي كنند واستبدادي باشد كه خود انگليسيها به زحمت نيفتند
منابع :
1ـ تاريخ جنگهاي صليبي سه جلد رانسيمان
2ـ ايران درعهد ساسانيان پروفسور آرتور كريستن فن
3ـ تاريخ ايران در عهد باستان حسن پيرنيا ( مشيرالدوله )
4ـ ايران درعصر قاجار لمبتن
5ـ تاريخ ايران پژوهش دانشگاه كمبريج ( از سلوكيان
تا انقراض ساسانيان )
6ـ دائره المعارف تشيع مجلدين متعدد
7ـ دائره المعارف فارسي مصاحب جلد 1ـ2ـ3
8 ـ كتب درسي وزارتي مقاطع مختلف
9ـ مدرس قهرمان آزادي حسين مكي جلد 1ـ2
10ـ تحليلي بر نهضت امام خميني سيد حميد روحاني ( زيارتي ) جلد1
11ـ تاريخ مفصل ايران عباس اقبال آشتياني
12ـ اروپا درقرون وسطي
13ـ تاريخ جهاني دكتراحمد بهمنش
موضوع :
حكومت پهلوي و مسئله نفت
استادمحترم :
جناب آقاي نوايي
تهيه و تنظيم :
علي موفق ـ حامد كريمي
زمستان 83
موضوع :
حكومت پهلوي و مسئله نفت
استادمحترم :
جناب آقاي اجرتي
تهيه و تنظيم :
مونا ميرهاشمي ـ سميرا حسيني
زمستان 84
موضوع :
كودتاي 28 مرداد تاريخ و مذهبي
استادمحترم :
سركار خانم طبرسي
تهيه و تنظيم :
راشا امين رضايي
بهار85